صدا

مانده در گلو

صدا

مانده در گلو

کسی وبلاگ مرا می خواند

می دانم کسی هست که وبلاگ مرا می خواند

و صدای زجه مردان و زنان را می شنود

می دانم کسی هست ، کسی که مثل هیچکس نیست

و روزی صدایش همه جا را فرا خواهد گرفت

و حضورش رنگینترین رنگ رنگین کمان خواهد بود

روزی خواهد آمد

و آنروز پایان خواهد داد به همه ظلم و ستم ها

و کسی را یارای مقابله با او نیست

و او خواهد آمد

به زودی زود

زودتر از باران و سبکتر از نسیم

زمین را سبز خواهد کرد

او خواهد آمد و به دورغهای فریبکاران پایان خواهد داد

خواهد آمد

کسی که از جنس دروغ نیست ، مثل چشمه است

او خواهد جوشید

می دانم که می آید و رنجها را خاتمه می بخشد

و نقاب از صورت روبهان بر خواهد داشت

او خواهد آمد

بزودی زود

کسی که همه است و هیچ نیست

و وقتی هست که همه است و وقتی که همه نباشد نیست !

نظرات 2 + ارسال نظر
بی نشان... سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:37 ب.ظ

به نام اویی که نانوشته ها را نیز می داند.
کسی
می خواند.
حرفِ دلم را که هیچ کس نمی داندش...
حتی نوشته های بلاگم و دفتر رمز دارم را...
درسته منهم می شناسمش، درغگو نیست، مهربان است و تمام محبتش را نثارم می کند...
کسی می آید که سبزِ سبز است.
کسی که نیاز به انتخاب ندارد.
کسی که خالص است.

بی نشان... سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:00 ب.ظ

خدا رو شکر فاصله های زمانی نوشته هایت کم شده... انتخابات بهانه ی خوبی بود از این لحاظ

"وقتی هست که همه است و وقتی که همه نباشد نیست!"
نیست!؟
زیباست این جمله ات...

+نظرت منطقی و درست بود، گاهی لازمه اما...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد