صدا

مانده در گلو

صدا

مانده در گلو

کسی وبلاگ مرا می خواند

می دانم کسی هست که وبلاگ مرا می خواند

و صدای زجه مردان و زنان را می شنود

می دانم کسی هست ، کسی که مثل هیچکس نیست

و روزی صدایش همه جا را فرا خواهد گرفت

و حضورش رنگینترین رنگ رنگین کمان خواهد بود

روزی خواهد آمد

و آنروز پایان خواهد داد به همه ظلم و ستم ها

و کسی را یارای مقابله با او نیست

و او خواهد آمد

به زودی زود

زودتر از باران و سبکتر از نسیم

زمین را سبز خواهد کرد

او خواهد آمد و به دورغهای فریبکاران پایان خواهد داد

خواهد آمد

کسی که از جنس دروغ نیست ، مثل چشمه است

او خواهد جوشید

می دانم که می آید و رنجها را خاتمه می بخشد

و نقاب از صورت روبهان بر خواهد داشت

او خواهد آمد

بزودی زود

کسی که همه است و هیچ نیست

و وقتی هست که همه است و وقتی که همه نباشد نیست !

تنها صداست که ...

تنها صداست  

 

صدای من و صدای تو 

 

صدای ما  

 

می ماند 

 

نگران مباش 

 

خدایی داریم بزرگ و بخشنده و عادل

 

می رسد لحظه خنده ما 

 

تنها خداست که بیصدا هم ما را می شنود 

 

و ناگفته می داند و می ماند 

 

روزی که نزدیک است 

 

خیلی نزدیک 

 

خدا ما را باصدا خواهد کرد 

 

تنها صداست که مانده